|
|
نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392
بازدید : 729
نویسنده : علی کریمی
|
|
دود از خانه زندگی آنها فریاد می زد آن؛ دود دعوا و مشاجره زن و شوهری بود که به بهانه عدم تفاهم همدیگر را به باد کتک می گرفتند در بازی شطرنج آنها هیچ چیز جای خودش نبود راز عدم تفاهم آنها دور بودن جسم آنها از یکدیگر بود چگونه دو جسم دور ازهم می توانند روانهای خودرا برای با هم بودن متقاعد کنند درخت تمکین در خانه ای که خورشید عشق و محبت نمی تابید خشک و زرد شده بود آنها ازهم دورو دورترمی شدند ودیگر لباس همدیگرنبودند لباس آرامش، پوشش و تامین و لباس زندگی ... سه سال پیش خبر قتل کودکی 5 ساله بمب خبری در رسانه های یزد بود کودکی در آب خفه و رها شده بود کاراگاهان با جدیت انگیزه و اهداف قتل را رصد می کردند جای هیچ شک و تردیدی نبود که این شیوه ای انتقام جویانه است . پدرمقتول مردی کلاهبردار بود که برای منفعت طلبی آستینهایش را بالازده بود کاراگاهان با ارزیابی وضعیت خانوادگی مقتول متوجه شدند احتمالا شوهر با یک زن در ارتباط بوده و این ارتباط انگیزه بروزقتل را توسط زن یا خانواده وی ایجاد کرده است. شوهر حاضر به همکاری نمی شود و از خانمش می خواهد تا از پیگیری شکایت خود منصرف شود اما مادر مقتول از دوستی شوهرش با زنی که زندگیش را به تباهی کشیده پرده برمیدارد . بازجویی کارااگاهان پرده از جنایتی شیطانی برمیدارد. ... من زنی شوهردارم اما بااو خیلی خوب نیستم او مرد زندگی من نبود تا اینکه پای هوس این مرد وارد زندگی سردم می شود من زنی ناراضی از شوهر و او مردی ناراضی از زن ، معادله کاملا روشن است زنی که لباس زندگی ارضاء کننده ندارد و مردی که لباس زندگیش تمکین و تامین کننده نیست ما همدیگر را در کوچه غفلت همسرانمان پیدا کردیم درست وقتی که برهنه بودیم. ما با هم رابطه نامشروع داشتیم غریبه زندگیم؛ آرام آرام صاحب من شده بود و برای من تعیین تکلیف می کرد او مکرر مرا کتک می زد و باید به او می گفتم کجا و با کی بودم . خودم را برای فرار از دستش ناتوان می دیدم تا اینکه شیطان برای کشتن کودکش با من همکاری کرد من خاله کوچولوی معصوم شده بودم یک روز او را ازدر منزلشان دزدیدم ، به خانه بردم و با تشتی آب او را خفه کردم . من دور ازدستهای عدالت زندگی می کردم اما پنجه وجدان مرا عذاب می داد و نمی توانستم از او فرار کنم پدر مقتول هنوز هم مرا میکده عشرت خود می دید تا اینکه به او گفتم من بچه ات راکشتم اما پدر شهوت زده قادر به از دست دادن طعمه خود نبود انکار میکرد و می گفت تو دیوانه شدی اوحتی این موضوع را با پلیس مطرح نکرده بود ما دو سال پس ازقتل کودک بیچاره با هم دوست بودیم و شیطان ما را با هم آشتی داده بود تا آنکه در دامی که بافته بودم و بندی که ساخته بودم گرفتار شدم. شهروندان عزیز. امروز، دیروز ساده نیست روزگار جدیدی است شهوت شهرت دهکده جهانی است لازم است تا با مهارتهای ایمن کننده خانواده خود را از بلایای دوران آخرالزمان ایمن کنید. - رابطه زناشویی تب زندگی است این اولین و مهمترین رابطه زن و شوهری است زیاد ویا کم بودن این رابطه یعنی شما در معرض خطرید - اگر شما برای همسرانتان دوست نشوید بیرون از خانه تان دوستان فراوانی هستند که کم کاریهای شما را جبران می کنند ماهوارها و سایتها .... - اگر هنوز هم نیازهای زناشویی را زشت می بینید کسانی هستند که زشتی واقعی را برای همسرتان زیبا و لذت بخش نشان دهند. - به مهربانی و عشق ورزی عادت کنید همدم و آرامبخش هم باشید. - گفتمان عاشقانه و محبت آمیز هیچ چیز از زندگی شمارا کم نمی کند بلکه پیوند شما را مستحکم و ماندگار می کند. - در زندگی جدید مهارتهای جدیدی لازم است دیگر با الاغ ملا به مقصد نمی رسید.
:: موضوعات مرتبط:
مطالب اموزنده ,
,
|
|
|