های ببر ببر ببر ببر
اون یار منه که میروه سر بالا
دسمال به دست و میزنه گرما را
دسمال بخرم سایه کنم صحرا را
گرما نزنه شاخ گل رعنا را
اون یار منه که ازاو بلند می آیه
با اسب سپید و صد تومن می آیه
با اسب سپید و سر یراغش نقره
یاغی شده و به جنگ من می آیه
اون یار منه سرای نو می سازه
از عشق سرا به ما نمی پردازه
صبری بکنم سرای نو ساخته شوه
راز دلکم دیارکم گفته شوه
از کوچه در امدی و خندو خندو
چشمت با منه و چادرت با دندو
چشمت به منه و چادرت میلرزه
یه بوسه تو به عالمی می ارزه
از کوچه در امدی و سیبم دادی
مانند خودت سرخ و سپیدم دادی
سیبی که تو داده ای هنوزم دارم
در نقره گرفتم و در جیبم دارم
در کوچه تنگ تنگلویم خود یار
عاشق به میون ترکمونم خود یار
در کوچه تنگ تنگلویم خود یار
شخشانه با من کشید و خط با دیوار
شخشانه با من مکش و خط با دیوار
من یار توام تو زنده باشی صد سال
بیا که بریم از این ولایت من وتو
تو دست مرا بگیر و من دامن تو
جایی برویم که هردوبیمار شویم
تو از غم بی کسی و من از غم تو
یک بوسه به چند و دو به چند و سه به چند
یک بوسه عاشقی به از کله قند
هر جا که روی دل تو باشه خرسند
اون یار منه که میروه مو چه کنم
مو در سر راه دسته ی گل دسته کنم
گل دسته کنم ز عاشقی توبه کنم
مو توبه کنم و دل نکنه مو چه کنم